کوچینگ

احتمالاً برای شما هم پیش آمده: در زندگی حرفه‌ای یا شخصی خود احساس می‌کنید در یک نقطه گیر کرده‌اید. با وجود دسترسی بی‌پایان به اطلاعات، کتاب‌ها و دوره‌های آموزشی، به نظر می‌رسد یک شکاف عمیق بین «دانستنِ» کاری که باید انجام دهید و «انجام دادنِ» واقعی آن وجود دارد. کوچینگ (Coaching) دقیقاً برای پر کردن همین شکاف طراحی شده است؛ این فرآیند، ارائه‌ی اطلاعات بیشتر نیست، بلکه سفری برای باز کردن قفل پتانسیل‌هایی است که از قبل در درون شما وجود داشته است.

کوچینگ چیست؟

فدراسیون بین‌المللی کوچینگ (ICF)، که به عنوان استاندارد طلایی در این صنعت شناخته می‌شود، تعریف دقیقی ارائه می‌دهد. ICF کوچینگ را «مشارکت با مراجع در یک فرآیند خلاقانه و برانگیزاننده‌ی تفکر» توصیف می‌کند که «به او الهام می‌بخشد تا پتانسیل شخصی و حرفه‌ای خود را به حداکثر برساند».

اگر بخواهیم به زبان ساده‌تر بگوییم، معنی کوچینگ این است که شما پاسخ‌ها را از قبل در درون خود دارید. کوچ یک متخصص در ارائه‌ی راه‌حل برای زندگی شما نیست؛ بلکه او متخصصی در «فرآیند» است که به شما کمک می‌کند آن پاسخ‌ها را کشف کنید.

یک کوچ حرفه‌ای مانند یک «آینه‌ی شفاف» عمل می‌کند. او واقعیت را بدون قضاوت به شما بازتاب می‌دهد تا خودتان الگوهای فکری و رفتاری خود را ببینید. فلسفه‌ی اصلی آن، «غیرمستقیم» بودن است. این باور عمیقاً ریشه در روانشناسی انسان‌گرای کارل راجرز دارد، که معتقد بود مراجع خود «متخصص» زندگی خویش است و ذاتاً برای رشد و شکوفایی انگیزه دارد.

بنابراین، برخلاف تصور رایج، یک کوچ به شما نمی‌گوید «چه کار کنید»؛ او با پرسیدن سوالات قدرتمند به شما کمک می‌کند تا خودتان بفهمید که «چگونه می‌خواهید فکر کنید» و چه اقدامی برایتان بهترین است. این فرآیند بر «اینجا و اکنون» و حرکت به سمت آینده تمرکز دارد.

کوچینگ یعنی چه

تفاوت با منتورینگ 

یکی از رایج‌ترین ابهامات، درک تفاوت کوچینگ و منتورینگ است. این دو اغلب به جای هم استفاده می‌شوند، اما نقش‌های کاملاً متفاوتی دارند.

  • منتور (Mentor): یک فرد باتجربه و معمولاً ارشدتر در یک سازمان یا صنعت است که دانش، خرد و تجربیات شخصی خود را با فردی کم‌تجربه‌تر (منتی) به اشتراک می‌گذارد. منتور می‌گوید: «من این مسیر را رفته‌ام. این کاری است که من انجام دادم و برایم مفید بود. تو هم بهتر است این کار را بکنی».
  • کوچ (Coach): یک کوچ نیازی ندارد که در صنعت شما متخصص باشد. کوچینگ یک فرآیند ساختاریافته و هدف‌گراست. کوچ به جای ارائه‌ی تجربیات خود، به شما کمک می‌کند تا نقاط قوت، ضعف و راه‌حل‌های منحصربه‌فرد خودتان را شناسایی کنید. کوچ می‌پرسد: «تو برای رسیدن به این هدف چه گزینه‌هایی روی میز داری؟». رابطه‌ی منتورینگ معمولاً طولانی‌مدت و غیررسمی‌تر است، در حالی که این فرایند اغلب کوتاه‌مدت و متمرکز بر «عملکرد» است.

مرز باریک با روان‌درمانی

تمایز مهم دیگر، تفاوت کوچینگ با روان‌درمانی (Therapy) است. اگرچه مرزها گاهی مخدوش به نظر می‌رسند، اما تفاوت‌های اساسی وجود دارد. روان‌درمانی بر بهبود زخم‌های گذشته، درمان اختلالات سلامت روان و رفع آسیب‌ها تمرکز دارد. درمانگران دارای مجوز قانونی برای تشخیص و درمان بیماری‌های روانی هستند. هدف تراپی معمولاً حرکت از یک وضعیت ناکارآمد (مثلاً افسردگی یا اضطراب) به یک وضعیت کارآمد (سالم) است. اما کوچینگ بر «اکنون و آینده» تمرکز دارد و  برای افرادی است که از نظر روانی سالم هستند اما می‌خواهند عملکرد خود را از سطح «کارآمد» به سطح «عالی» ارتقا دهند.

ویژگی کوچینگ (Coaching) منتورینگ (Mentoring) روان‌درمانی (Therapy)
تمرکز اصلی آینده (دستیابی به هدف) آینده (توسعه شغلی)  گذشته و حال (درمان و بهبود) 
منبع راه‌حل مراجع (کشف درونی)  منتور (انتقال تجربه)  متخصص (تشخیص و درمان) 
رابطه مشارکت برابر و ساختاریافته  سلسله مراتبی (باتجربه به کم‌تجربه)  متخصص-بیمار (درمانی) 
هدف نهایی عملکرد عالی  رشد و انتقال دانش  سلامت روان 

هدف از کوچینگ چیست؟

هدف اصلی آن «باز کردن قفل پتانسیل» و «به حداکثر رساندن عملکرد» است. کوچینگ برای افرادی نیست که لزوماً شکست خورده‌اند؛ بلکه برای افرادی است که عملکرد «خوبی» دارند اما می‌خواهند به سطح «عالی» جهش کنند.

در محیط‌های کاری، بسیاری از کارمندان در سطح «حداقل تلاش» کار می‌کنند تا فقط دچار عواقب منفی نشوند. کوچینگ فرآیندی است که به رهبران کمک می‌کند تا در کارمندان خود انگیزه ایجاد کرده و آن‌ها را به سطح «تلاش اختیاری» برسانند؛ یعنی زمانی که فرد با تمام وجود و فراتر از وظایف تعریف‌شده‌اش تلاش می‌کند.

رسیدن به هدف

انواع کوچینگ

کوچینگ یک مفهوم یکپارچه نیست و مانند پزشکی، دارای تخصص‌های گوناگونی است که هر کدام بر حوزه‌ی خاصی تمرکز دارند.

بیزینس کوچینگ یا کوچینگ کسب و کار

بیزینس کوچینگ (Business Coaching) یا کوچینگ کسب و کار، فرآیندی است که در آن یک کوچ حرفه‌ای به یک کارآفرین، مالک کسب‌وکار یا مدیر کمک می‌کند تا در اهداف کاری خود پیشرفت کند و کسب‌وکارش را رشد دهد. این فرآیند می‌تواند شامل کمک به تدوین استراتژی، بهبود فرآیندهای بازاریابی و مدیریت باشد.

سوال کلیدی این است که بیزینس کوچینگ چیست و چه تفاوتی با «مشاور کسب و کار» دارد؟ یک مشاور معمولاً بر اساس تخصص خود، مشکلات را تجزیه و تحلیل کرده و «راه‌حل» ارائه می‌دهد. اما یک بیزینس کوچ، «تمرکز دوگانه» دارد. او نه تنها به اهداف تجاری سازمان (مانند افزایش سود) توجه می‌کند، بلکه همزمان بر روی اهداف فردی و موانع ذهنی مالک کسب‌وکار (مانند کمال‌گرایی، ترس از ریسک یا ناتوانی در تفویض اختیار) نیز کار می‌کند.35 کوچ به مالک کمک می‌کند تا خودش راه‌حل‌ها را پیدا کند.

لایف کوچینگ (کوچینگ زندگی)

یکی از شناخته‌شده‌ترین شاخه‌های کوچینگ است. به طور خلاصه، این یک رویکرد «کل‌نگر» به زندگی فرد است. یک لایف کوچ به جای تمرکز بر یک حوزه‌ی خاص (مانند شغل)، به تمام جنبه‌های زندگی فرد نگاه می‌کند: شغل، روابط، سلامت، معنویت و ایجاد تعادل کار و زندگی. این فرآیند آینده‌محور به افراد کمک می‌کند تا بفهمند واقعاً از زندگی چه می‌خواهند.

در عمل، کوچینگ زندگی به افراد کمک می‌کند تا الگوهای ذهنی منفی که آن‌ها را عقب نگه داشته است، بشکنند، اهداف روشن‌تری برای خود شناسایی کنند و برای رسیدن به آن اهداف، قاطعانه گام بردارند. برای مثال، فردی که در شغلش بسیار موفق است اما در روابط شخصی خود دچار مشکل است، از طریق لایف کوچینگ می‌تواند ریشه‌های این عدم تعادل را کشف کرده و برای ایجاد هماهنگی در تمام جنبه‌های زندگی خود برنامه‌ریزی کند.

کوچینگ توسعه فردی

کوچینگ توسعه فردی (Personal Development Coaching) شباهت زیادی به لایف کوچینگ دارد، اما یک تفاوت ظریف و مهم با آن دارد. اگر لایف کوچینگ «طراحی نقشه‌ی جامع زندگی» و اغلب طولانی‌مدت باشد، کوچینگ توسعه فردی «ساختن یک پل مشخص» روی آن نقشه است. کوچینگ توسعه فردی (که گاهی کوچینگ فردی هم نامیده می‌شود) بسیار متمرکز، کوتاه‌مدت و معطوف به اهداف «مشخص و قابل‌اندازه‌گیری» است. برای مثال، لایف کوچینگ به شما کمک می‌کند «هدف زندگی» خود را بیابید، اما کوچینگ توسعه فردی به شما کمک می‌کند «مهارت سخنرانی عمومی» را برای ارائه‌ی آن هدف، کسب کنید.42

تمرکز بر اهداف مشخص؛ مهارت حل مسئله چگونه در این فرآیند تقویت می‌شود؟

کوچینگ توسعه فردی مستقیماً به تقویت مهارت‌های اجرایی مانند مهارت حل مسئله می‌پردازد. کوچ به جای ارائه‌ی راه‌حل، فرآیند حل مسئله را تسهیل می‌کند: او به شما کمک می‌کند ۱. مشکل را به دقت تعریف کنید، ۲. علل ریشه‌ای آن را تحلیل کنید، ۳. برای یافتن راه‌حل‌های خلاقانه طوفان فکری کنید، و ۴. یک برنامه‌ی عملیاتی برای اجرا تدوین نمایید. این فرآیند ساختاریافته، مهارت حل مسئله را در شما به یک عادت ذهنی تبدیل می‌کند.

کوچینگ سازمانی (و اجرایی)

کوچینگ سازمانی (Organizational Coaching) اغلب با «کوچینگ اجرایی» (Executive Coaching) مترادف به کار می‌رود. این نوع به طور خاص برای رهبران ارشد (مانند مدیران عامل و اعضای هیئت مدیره) طراحی شده است.

کوچینگ سازمانی Coaching

تمرکز این نوع بر توسعه‌ی «سبک رهبری»، «تفکر استراتژیک» و «هوش هیجانی» در مدیران ارشد است تا بتوانند چالش‌های پیچیده‌ی سازمانی را هدایت کنند. بزرگترین ارزش کوچینگ سازمانی در «اثر موجی» (Ripple Effect) آن نهفته است. کوچینگ اجرایی فراتر از یک فرد عمل می‌کند. زمانی که سبک رهبری، نحوه‌ی تصمیم‌گیری و مهارت‌های ارتباطی یک مدیر ارشد از طریق این فرایند متحول می‌شود، این تغییر مثبت به تیم‌های زیرمجموعه‌ی او و در نهایت به کل فرهنگ سازمان سرایت می‌کند.

کوچینگ تیمی 

این تخصص رو به رشد با «کوچینگ گروهی» (Group Coaching) متفاوت است. کوچینگ گروهی، کوچ کردن چند فرد به صورت همزمان است؛ اما در کوچینگ تیمی، «تیم» به عنوان یک سیستم واحد در نظر گرفته می‌شود. هدف، بهبود عملکرد جمعی و همکاری تیمی است. نقش کلیدی کوچ در اینجا، «ایجاد ایمنی روانی» است؛ یعنی فضایی امن که اعضای تیم بتوانند تعارض‌ها را به شیوه‌ای سازنده حل کنند و الگوهای ناکارآمد تیم را شناسایی نمایند.

کوچینگ سلامت

بر «تغییر رفتار پایدار» تمرکز دارد. کوچ‌های سلامت به افراد کمک می‌کنند تا اهداف سلامتی خود (مانند تغذیه بهتر یا ورزش منظم) را با استفاده از تکنیک‌های علمی تعیین کنند. یک نکته‌ی بسیار حیاتی در مورد کوچینگ سلامت، درک «محدوده‌ی فعالیت» آن‌هاست. کوچ‌های سلامت پزشک یا متخصص تغذیه نیستند. آن‌ها تشخیص پزشکی نمی‌دهند، دارو تجویز نمی‌کنند و برنامه‌ی غذایی نمی‌نویسند. نقش آن‌ها کمک به مراجع برای اجرای برنامه‌ای است که توسط متخصص (مانند پزشک) تجویز شده است. آن‌ها شرکای اجرایی ما در مسیر حفظ انگیزه هستند و به ما می‌‌اموزند که چگونه عادت‌سازی کنیم؟ 

کوچینگ در روانشناسی

کوچینگ یک توصیه‌ی انگیزشی سطحی نیست؛ بلکه یک «علم کاربردی» برای افزایش عملکرد انسانی است که ریشه‌های عمیقی در روانشناسی دارد. علم کوچینگ در روانشناسی مثبت‌گرا نهفته است. کوچینگ در روانشناسی به طور رسمی در دهه‌ی ۲۰۰۰ و همزمان با ظهور «روانشناسی مثبت‌گرا» شکوفا شد.

روانشناسی سنتی تا پیش از آن، عمدتاً بر «رفع اختلال» تمرکز داشت (حرکت از وضعیت منفی به صفر). اما روانشناسی مثبت‌گرا بر «شکوفایی» تمرکز دارد (حرکت از وضعیت صفر به مثبت). کوچینگ، «ابزار کاربردی» روانشناسی مثبت‌گرا است. کوچ به جای پرسیدن «چه چیزی در تو خراب است؟»، می‌پرسد «چه چیزی در تو عالی عمل می‌کند و چگونه می‌توانیم از آن بیشتر استفاده کنیم تا به اهدافت برسی؟».

مدل GROW

یکی از مشهورترین مدل‌های روانشناختی در کوچینگ، مدل GROW است که توسط سِر جان وایت‌مور و همکارانش توسعه یافت. این مدل، چارچوب اصلی تقریباً هر جلسه است و مخفف این کلمات است:

  • G – Goal (هدف): در این جلسه و در کل فرآیند، دقیقاً می‌خواهی به چه چیزی برسی؟
  • R – Reality (واقعیت فعلی): اکنون دقیقاً کجا هستی؟ چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ چه موانعی وجود دارد؟
  • O – Options (گزینه‌ها): چه کارهایی می‌توانی انجام دهی؟ چه راه‌هایی برای عبور از موانع وجود دارد؟ (در این مرحله کوچ راه‌حل نمی‌دهد، بلکه به مراجع کمک می‌کند طوفان فکری کند).
  • W – Will (اراده یا راه پیش رو): کدام گزینه را انتخاب می‌کنی؟ چه زمانی انجامش می‌دهی؟ چگونه متعهد می‌مانی؟

قدرت این مدل در سادگی و انتقال کامل مسئولیت به مراجع است.

مدل grow

شناختی-رفتاری (CBC)

گاهی اوقات، افراد در مرحله‌ی «واقعیت» (R) مدل GROW گیر می‌کنند، زیرا «افکار مخل عملکرد» یا باورهای محدودکننده دارند. اینجا کوچینگ شناختی-رفتاری (CBC) وارد می‌شود. این مدل که مستقیماً از درمان شناختی-رفتاری (CBT) گرفته شده، بر این اصل استوار است که «افکار، احساسات و رفتارها» ما به هم مرتبط هستند. نحوه‌ی «تفسیر» ما از یک رویداد (فکر)، بر احساس و رفتار ما تأثیر می‌گذارد، نه خود رویداد. CBC به مراجع کمک می‌کند این افکار محدودکننده (مثلاً: «من هرگز در ارائه‌های عمومی خوب نخواهم بود») را شناسایی کرده و آن‌ها را بازسازی کند.

مهارت کوچینگ چیست و چگونه به دست می‌آید؟

کوچ شدن فراتر از دانستن چند مدل روانشناسی است. این حرفه نیازمند مجموعه‌ای از مهارت‌های سطح بالا است. مهارت‌های کوچینگ مجموعه‌ای از توانایی‌های ارتباطی و رفتاری هستند که یک کوچ را از یک شنونده‌ی عادی به یک همراه تحول‌آفرین تبدیل می‌کند. فدراسیون بین‌المللی کوچینگ (ICF) این مهارت‌ها را در ۸ صلاحیت اصلی دسته‌بندی کرده است. این صلاحیت‌ها شامل پایبندی به اخلاق، ایجاد اعتماد و امنیت، حفظ حضور کامل، و تسهیل رشد مراجع است. اما سه مورد از این مهارت‌ها ستون‌های اصلی هستند:

هنر گوش دادن فعال

گوش دادن فعال در کوچینگ به معنای «شنیدن» کلمات نیست. این توانایی تمرکز کامل بر گوینده و درک عمیق پیام اوست. کوچ حرفه‌ای نه تنها به چیزی که گفته می‌شود، بلکه به چیزی که گفته نمی‌شود (مانند لحن صدا، احساسات، تغییر انرژی و زبان بدن) گوش می‌دهد. سخت‌ترین بخش این مهارت برای یک کوچ، مقابله با میل شدید به «ارائه‌ی راه‌حل» یا قطع کردن حرف مراجع است. این به معنای «خاموش کردن ایگو (Ego)» و حضور کامل برای مراجع است.

هنر گوش دادن فعال

قدرت پرسشگری عمیق

کوچ‌ها از «سوالات قدرتمند» استفاده می‌کنند. اینها سوالاتی «باز» (Open-ended) هستند که با «چرا» (که اغلب قضاوت‌گرانه است) شروع نمی‌شوند، بلکه با «چه» یا «چگونه» (که کاوشگرانه است) آغاز می‌شوند. این سوالات به جای جمع‌آوری اطلاعات، باعث «بینش» و «آگاهی» در مراجع می‌شوند. یک سوال قدرتمند، سوالی است که مراجع را به سکوت وادار می‌کند تا عمیقاً فکر کند. این سوالات به طور ارگانیک از دل همان «گوش دادن فعال» بیرون می‌آیند.

حفظ حضور

شاید بتوان گفت صلاحیت «حفظ حضور» در کوچینگ که یکی از اشکال کار عمیق است پایه‌ی این فرایند به شمار می‌‌آید. یک کوچ حرفه‌ای باید بتواند به مدت ۴۵ تا ۶۰ دقیقه، تمام حواس‌پرتی‌های ذهنی (افکار شخصی) و محیطی (نوتیفیکیشن‌ها) را به طور کامل کنار بگذارد و ۱۰۰٪ توان شناختی، شهودی و احساسی خود را بر روی مراجع متمرکز کند. این یک مهارت بسیار دشوار و پرفشار است که نیاز به تمرین مداوم دارد.

چگونه کوچ شویم؟

کسب این مهارت یک فرآیند آموزشی جدی است. یک نکته‌ی بسیار مهم این است که لایف کوچینگ در بسیاری از نقاط جهان «قانون‌مند» نیست. این یعنی هر کسی می‌تواند فردا صبح از خواب بیدار شود و خود را «کوچ» بنامد. به همین دلیل، اعتباربخشی (Accreditation) از نهادهایی مانند فدراسیون بین‌المللی کوچینگ (ICF) که «استاندارد طلایی» این حرفه است، اهمیتی حیاتی پیدا می‌کند. یک دوره کوچینگ معتبر، برنامه‌ای آموزشی است (مثلاً سطح ۱، ۲ یا ۳ ICF) که سرفصل‌های آن به طور کامل با ۸ صلاحیت اصلی و منشور اخلاقی ICF همراستا شده است. گذراندن چنین دوره‌ای تضمین می‌کند که کوچ، مهارت‌های لازم برای ارائه‌ی خدمات حرفه‌ای و اخلاقی را آموخته است.

فرآیند کوچینگ در عمل

فرآیند کوچینگ معمولاً با دو نوع جلسه متمایز شناخته می‌شود. قبل از شروع هرگونه قرارداد، یک جلسه صفر کوچینگ یا «جلسه کشف» برگزار می‌شود. این جلسه که «جلسه‌ی شیمی» نیز نامیده می‌شود، یک گفتگوی غیررسمی و اغلب رایگان (حدود ۳۰ دقیقه) است.

اما یک جلسه کوچینگ استاندارد (معمولاً ۴۵ تا ۶۰ دقیقه) دارای ساختاری مشخص برای دستیابی به نتیجه است که می‌توان آن را در ۵ مرحله خلاصه کرد:

۱. اتصال و بازبینی: (۵-۱۰ دقیقه) خوشامدگویی و بررسی اقدامات و دستاوردهای مراجع از جلسه‌ی قبل.

۲. تعیین هدف جلسه: (۵-۱۰ دقیقه) کوچ می‌پرسد: «در پایان این جلسه می‌خواهی به چه نتیجه‌ی مشخصی برسی؟»

۳. کاوش: (۳۰-۴۰ دقیقه) این قلب جلسه کوچینگ است. کوچ با استفاده از گوش دادن فعال و پرسشگری قدرتمند (بر اساس مدل GROW) به مراجع کمک می‌کند تا چالش‌ها، گزینه‌ها و بینش‌های جدید را کاوش کند.

۴. برنامه‌ریزی اقدام: (۱۰-۱۵ دقیقه) مراجع تصمیم می‌گیرد چه گام‌های عملی، مشخص و زمان‌بندی‌شده‌ای را تا جلسه‌ی بعد بردارد.

۵. جمع‌بندی: (۵ دقیقه) خلاصه‌ی دستاوردهای کلیدی جلسه و تأیید تعهد مراجع به اقدامات تعریف‌شده.

این ساختار تضمین می‌کند که هر جلسه، مراجع را یک قدم به هدف نهایی‌اش نزدیک‌تر می‌کند.

منابع: Coaching FederationICF-Central FloridaYouth Coaching InstituteForbesKent State University