آیا تا به حال به این فکر کردهاید که بزرگترین ایدههای تاریخ چگونه متولد شدهاند؟ بسیاری از آنها نه در انزوای یک ذهن تنها، بلکه در تلاقی ذهنهای مختلف و با روشی به نام طوفان فکری شکل گرفتهاند. این تکنیک قدرتمند، ابزاری برای آزاد کردن نبوغ جمعی و حل خلاقانه مسائل است که میتواند هر گروهی را به کارخانهی تولید ایده تبدیل کند.
طوفان فکری یا بارش فکری چیست؟
برای درک این مفهوم باید به دهه ۱۹۳۰ سفر کنیم. در آن زمان، یک مدیر اجرایی تبلیغات به نام الکس آزبورن از یک مشکل بزرگ رنج میبرد: کارمندانش نمیتوانستند به تنهایی ایدههای خلاقانهای برای کمپینهای تبلیغاتی ارائه دهند. او متوجه شد که فرآیند ایدهپردازی فردی، اغلب با ترس از قضاوت و انتقاد سرکوب میشود. این ناامیدی، او را به سمت توسعه یک روش گروهی برای حل خلاقانه مسائل سوق داد.

آزبورن این فرآیند را در ابتدا «ایدهپردازی سازمانیافته» نامید، اما بعدها شرکتکنندگان در جلسات او، نام بهتری برایش پیدا کردند: «جلسات طوفان مغزی». این اصطلاح به زیبایی، استعارهای از بهکارگیری تمام نیروی «مغز برای طوفان به پا کردن علیه یک مسئله» بود. بنابراین، طوفان فکری یا Brainstorming به عنوان یک تکنیک خلاقیت تعریف میشود که در آن، گروهی از افراد برای یافتن راهحل یک مسئله مشخص، به صورت خودجوش و آزادانه ایدههای خود را مطرح میکنند. هدف اصلی این فرآیند، جدا کردن کامل مرحله تولید ایده از مرحله ارزیابی ایده است. در یک جلسه طوفان فکری، هیچ ایدهای مورد انتقاد یا قضاوت قرار نمیگیرد تا فضایی امن برای جاری شدن افکار، حتی عجیبترین آنها، فراهم شود.
چهار قانون اساسی طوفان فکری
موفقیت روش آزبورن در چهار قانون طلایی ریشه داشت که او برای کاهش موانع اجتماعی، تحریک ایدهپردازی و افزایش خلاقیت کلی گروه وضع کرد. این قوانین، سنگ بنای هر جلسه طوفان فکری مؤثر هستند و فرهنگی از نوآوری را پایهگذاری میکنند که بسیار فراتر از اتاق جلسه امتداد مییابد و گاهی به تعریف خلاقیت به شکلی نوین منتج میشود. درک و اجرای این چهار قانون اساسی طوفان فکری برای هر تیمی ضروری است.
۱. کمیت بر کیفیت اولویت دارد
شاید عبارت «کیفیت بر کمیت ارجح است» را شنیده باشید، اما در دنیای طوفان فکری، این قانون برعکس عمل میکند. آزبورن معتقد بود که «کمیت، کیفیت میآفریند». هرچه تعداد ایدههای تولید شده بیشتر باشد، احتمال یافتن یک راهحل رادیکال و کارآمد نیز افزایش مییابد. هدف این است که یک استخر بزرگ از ایدهها ایجاد کنید؛ حتی یک ایده به ظاهر ضعیف میتواند جرقهای برای چندین ایده عالی در ذهن دیگران باشد.
۲. قضاوت ممنوع
این مهمترین قانون است. در طول جلسه ایدهپردازی، هرگونه انتقاد، قضاوت یا ارزیابی ایدهها مطلقاً ممنوع است. منفینگری هیچ جایی در این فرآیند ندارد. وقتی افراد از قضاوت شدن نترسند، احساس آزادی بیشتری برای به اشتراک گذاشتن افکارشان میکنند، حتی اگر ایدههایشان عجیب یا غیرمتعارف به نظر برسد. این قانون یک فضای امن روانی ایجاد میکند که برای بروز خلاقیت حیاتی است.
۳. از ایدههای عجیب استقبال کنید
آزبورن جملهی معروفی دارد: «ساده کردن یک ایده عجیب، آسانتر از فکر کردن به یک ایده جدید است». در یک جلسه طوفان فکری، ایدههای دیوانهوار، غیرعملی و دور از ذهن نه تنها مجاز، بلکه به شدت تشویق میشوند. این ایدهها مرزهای تفکر رایج را جابجا میکنند و میتوانند تیم را به سمت راهحلهای نوآورانهای هدایت کنند که قبلاً هرگز به آنها فکر نکرده بودند.

۴. ایدهها را ترکیب و بهینه کنید
این قانون که با شعار «۱+۱=۳» شناخته میشود، بر قدرت همافزایی تأکید دارد. شرکتکنندگان تشویق میشوند که به ایدههای دیگران به دقت گوش دهند و سعی کنند آنها را با هم ترکیب کرده یا بهبود بخشند. یک ایده ممکن است به خودی خود کامل نباشد، اما وقتی با ایده دیگری ترکیب میشود، میتواند به یک راهحل قدرتمند تبدیل شود. این رویکرد مشارکتی، تفکر فردی را به یک دستاورد جمعی تبدیل میکند.
انواع روشهای طوفان فکری
با گذشت زمان، روش کلاسیک طوفان فکری که آزبورن معرفی کرد، تکامل یافت و متخصصان برای غلبه بر چالشهایی مانند تفکر گروهی یا مشارکت نابرابر، ساختارهای جدیدی را توسعه دادند. امروزه، ابزارهای متنوعی در جعبهابزار روش طوفان فکری وجود دارد که هر کدام برای موقعیتها و تیمهای مختلف مناسب هستند.
طوفان فکری معکوس
این تکنیک یک ابزار تشخیصی فوقالعاده قدرتمند است. به جای پرسیدن «چگونه این مشکل را حل کنیم؟»، در روش طوفان فکری معکوس تیم از خود میپرسد: «چگونه میتوانیم این مشکل را ایجاد کنیم یا آن را بدتر کنیم؟». این تغییر زاویه دید، به طرز شگفتانگیزی به شناسایی موانع پنهان و تحلیل ریشهای مشکلات کمک میکند. این روش به ویژه برای مدیریت ریسک و پیشبینی چالشهای آینده بسیار مفید است.
فرآیند طوفان فکری معکوس در چند مرحله ساده انجام میشود:
۱. شناسایی مشکل: مشکل اصلی را به وضوح تعریف کنید.
۲. معکوس کردن مشکل: سوال را برعکس کنید. مثلاً «چگونه رضایت مشتری را افزایش دهیم؟» تبدیل میشود به «چگونه میتوانیم مشتریان را تا حد ممکن ناراضی کنیم؟».
۳. ایدهپردازی برای مشکل معکوس: تمام ایدههایی که به بدتر شدن مشکل کمک میکنند را لیست کنید.
۴. معکوس کردن ایدهها به راهحل: حالا ایدههای منفی را دوباره برعکس کنید تا به راهحلهای عملی برای مشکل اصلی برسید.
مثال عملی برای طوفان فکری معکوس
یک مثال برای طوفان فکری معکوس میتواند این باشد: فرض کنید یک تیم توسعه نرمافزار میخواهد تعامل کاربران با اپلیکیشن خود را افزایش دهد.
- مشکل اصلی: چگونه تعامل کاربر را افزایش دهیم؟
- مشکل معکوس: چگونه میتوانیم یک اپلیکیشن کاملاً غیرجذاب و گیجکننده بسازیم؟
- ایدههای منفی (برای بدتر کردن):
- رابط کاربری را تا حد ممکن پیچیده و نامفهوم طراحی کنیم.
- تبلیغات مزاحم و مکرر نمایش دهیم.
- سرعت برنامه را با ویژگیهای غیرضروری کاهش دهیم.
- فرآیند ثبتنام را طولانی و خستهکننده کنیم.
- راهحلهای مثبت (با معکوس کردن ایدههای منفی):
- یک رابط کاربری ساده، تمیز و بصری طراحی کنیم.
- تبلیغات را به حداقل رسانده و به صورت استراتژیک قرار دهیم.
- عملکرد برنامه را برای سرعت و پایداری بهینه کنیم.
- فرآیند ثبتنام را با یک کلیک و در کمترین زمان ممکن طراحی کنیم.
نوشتن فکری
یکی از انتقاداتی که به طوفان فکری سنتی وارد میشود، این است که افراد برونگرا ممکن است بر جلسه مسلط شوند و افراد درونگرا فرصت کافی برای بیان ایدههای خود پیدا نکنند. Brainwriting یا «نوشتن فکری» راهحلی هوشمندانه برای این مشکل است. در این روش، شرکتکنندگان به جای فریاد زدن ایدهها، آنها را در سکوت روی کاغذ مینویسند و سپس به اشتراک میگذارند. این تکنیک زمین بازی را برای همه یکسان میکند و اغلب منجر به تولید تعداد بیشتری ایده در زمان کمتر میشود.
نمونهای از روش ۶-۳-۵
یکی از محبوبترین زیرشاخههای نوشتن فکری روش ۶-۳-۵ است. این نام از ساختار آن گرفته شده است: ۶ شرکتکننده، ۳ ایده را در ۵ دقیقه مینویسند.
فرآیند به این صورت است:
۱. هر یک از شش شرکتکننده یک فرم دریافت میکند و در ۵ دقیقه، ۳ ایده اولیه خود را در ردیف اول مینویسد.
۲. پس از ۵ دقیقه، هر فرد فرم خود را به نفر سمت راست خود میدهد.
۳. حالا هر فرد ۵ دقیقه فرصت دارد تا با الهام از ایدههایی که دریافت کرده، 3 ایده جدید در ردیف بعدی بنویسد.
۴. این فرآیند ۶ بار تکرار میشود تا فرمها یک دور کامل بچرخند. در پایان ۳۰ دقیقه، شما ۱۰۸ ایده روی میز خواهید داشت.
مثال عملی برای روش ۶-۳-۵
فرض کنید یک تیم منابع انسانی میخواهد راههایی برای بهبود روحیه و رضایت شغلی کارمندان پیدا کند.
- مسئله: چگونه میتوانیم محیط کاری شادتری ایجاد کنیم؟
- فرآیند: ۶ عضو تیم دور یک میز مینشینند. در دور اول (۵ دقیقه)، هر فرد ۳ ایده اولیه مینویسد. مثلاً یک نفر مینویسد: «برگزاری ماهانه رویدادهای تیمی»، «افزایش انعطافپذیری ساعات کاری» و «ایجاد یک اتاق استراحت مجهز».
- دورهای بعدی: پس از ۵ دقیقه، برگهها به نفر سمت راست داده میشود. نفر دوم با دیدن ایده «رویدادهای تیمی»، ممکن است ایدههای جدیدی مانند «برگزاری مسابقات ورزشی بین دپارتمانها» یا «راهاندازی یک باشگاه کتابخوانی» را اضافه کند. این فرآیند ادامه مییابد و ایدهها بر روی هم ساخته میشوند.
- نتیجه: در پایان ۳۰ دقیقه، تیم مجموعهای بزرگ و متنوع از ایدههای عملی برای بهبود رضایت کارمندان در اختیار دارد.
طوفان فکری نوبتی
این روش، ساختاری ساده و مؤثر برای تضمین مشارکت برابر همه اعضا فراهم میکند. در این نوع طوفان فکری، هر فرد به نوبت یک ایده را مطرح میکند و تا زمانی که یک دور کامل تمام نشده، هیچکس حق صحبت کردن، انتقاد یا بحث درباره ایدهها را ندارد. این ساختار از تسلط افراد پرحرف جلوگیری کرده و به همه، به خصوص افراد خجالتیتر، فرصت میدهد تا بدون استرس و وقفه، نظر خود را بیان کنند. یکی از قوانین جالب این روش این است که هیچکس نمیتواند بگوید: «ایده من قبلاً گفته شده است». این قانون افراد را وادار میکند تا عمیقتر فکر کرده و جنبههای جدیدی از مسئله را کشف کنند.
چگونه یک جلسه نوبتی برگزار کنیم؟
برای اجرای یک جلسه طوفان فکری نوبتی موفق، این مراحل را دنبال کنید:
۱. تعریف واضح مسئله: مطمئن شوید که همه شرکتکنندگان درک یکسانی از چالش پیش رو دارند.
۲. زمان برای تفکر فردی: چند دقیقه به همه فرصت دهید تا در سکوت به ایدههای اولیه خود فکر کرده و آنها را یادداشت کنند.
۳. شروع دور اول: از یک نفر شروع کنید و به ترتیب از هر فرد بخواهید تنها یک ایده را با گروه به اشتراک بگذارد.
۴. ثبت ایدهها: تمام ایدهها را روی یک تخته سفید یا ابزار دیجیتال بنویسید تا برای همه قابل مشاهده باشد.
۵. ادامه دورها: این فرآیند را تا زمانی که ایدهها تمام شوند یا زمان جلسه به پایان برسد، ادامه دهید.
۶. شروع بحث: تنها پس از اتمام مرحله ایدهپردازی، میتوانید وارد فاز بحث، گروهبندی و ارزیابی ایدهها شوید.
مثال عملی برای طوفان فکری نوبتی
یک تیم بازاریابی برای یک برند قهوه جدید، به دنبال ایدههایی برای شعار تبلیغاتی است.
- مسئله: یک شعار جذاب برای برند جدید قهوه ما پیدا کنید.
- فرآیند: تسهیلگر از اعضای تیم میخواهد که به نوبت ایدههای خود را بیان کنند.
- نفر اول میگوید: «قهوهای که روزت را میسازد.»
- نفر دوم میگوید: «طعم واقعی بیداری.»
- نفر سوم میگوید: «هر فنجان، یک داستان جدید.»
- نتیجه: این فرآیند به صورت چرخشی ادامه مییابد و هر فرد بدون اینکه تحت تأثیر بحثهای طولانی قرار گیرد، ایدهی منحصربهفرد خود را اضافه میکند. این روش تضمین میکند که ایدههای افراد درونگراتر نیز به همان اندازه شنیده میشود.
طوفان فکری ستارهای
برخلاف سایر روشها که بر تولید پاسخ متمرکز هستند، روش ستارهای یک طوفان فکری مبتنی بر پرسش است. این تکنیک برای تولید ایدههای جدید به کار نمیرود، بلکه برای بررسی عمیق و همهجانبه یک ایده که از قبل انتخاب شده، استفاده میشود. این روش به تیم کمک میکند تا تمام زوایای یک ایده را بسنجد و برای چالشهای احتمالی آماده شود.
فرآیند به این شکل است که ایده اصلی در مرکز یک ستاره ششپر قرار میگیرد و هر یک از پرههای ستاره به یکی از کلمات پرسشی کلیدی اختصاص مییابد: چه کسی؟، چه چیزی؟، چه زمانی؟، کجا؟، چرا؟ و چگونه؟ سپس تیم برای هر کلمه، تا جایی که ممکن است سوالات مرتبط با ایده را مطرح میکند.
مثال عملی برای روش ستارهای
فرض کنید تیم شما ایده «راهاندازی یک خط تولید پوشاک ورزشی لوکس» را مطرح کرده است. با استفاده از روش ستارهای، سوالات زیر ممکن است مطرح شوند:
- چه کسی؟ مشتری هدف ما کیست؟ چه کسی آن را طراحی خواهد کرد؟ سفیران برند ما چه کسانی خواهند بود؟
- چه چیزی؟ چه نوع محصولاتی (لباس، کفش، لوازم جانبی) تولید خواهیم کرد؟ نقطه قیمت ما چقدر خواهد بود؟ رقبای اصلی ما چه محصولاتی دارند؟
- چه زمانی؟ بهترین فصل برای عرضه محصولات چه زمانی است؟ جدول زمانی تولید و بازاریابی چگونه خواهد بود؟
- کجا؟ محصولات را کجا خواهیم فروخت (آنلاین، فروشگاههای فیزیکی)؟ مواد اولیه را از کجا تأمین میکنیم؟
- چرا؟ چرا اکنون وارد این بازار میشویم؟ مزیت رقابتی ما چیست؟
- چگونه؟ موفقیت این پروژه را چگونه اندازهگیری خواهیم کرد؟ استراتژی بازاریابی ما چگونه خواهد بود؟.
تکنیکهای بصری؛ نقشه ذهنی
نقشه ذهنی یک روش طوفان فکری غیرخطی و بصری است که برای سازماندهی افکار و کشف ارتباطات بین ایدهها عالی است. این روش با قرار دادن موضوع اصلی در مرکز یک صفحه شروع میشود و سپس ایدهها و زیرشاخههای مرتبط به صورت شاخههایی از آن منشعب میشوند. این تکنیک به ویژه برای افرادی که تفکر بصری دارند، بسیار کارآمد است و به آنها کمک میکند تا تصویر بزرگتری از مسئله و راهحلهای بالقوه را ببینند.

مثال عملی برای نقشه ذهنی
یک تیم برنامهریزی رویداد، مسئول سازماندهی کنفرانس سالانه شرکت است.
- موضوع اصلی (در مرکز): کنفرانس سالانه شرکت
- شاخههای اصلی:
- مکان: (زیرشاخهها: هتل X، مرکز همایش Y، گزینه مجازی)
- سخنرانان: (زیرشاخهها: سخنران اصلی، پنلهای تخصصی، کارگاههای آموزشی)
- بازاریابی: (زیرشاخهها: ایمیل، شبکههای اجتماعی، وبسایت رویداد)
- بودجه: (زیرشاخهها: هزینههای مکان، پذیرایی، دستمزد سخنرانان)
- نتیجه: با استفاده از نقشه ذهنی، تیم میتواند تمام جنبههای رویداد را به صورت یکپارچه ببیند، ارتباطات بین بخشهای مختلف را درک کند و اطمینان حاصل کند که هیچ جزئیاتی از قلم نیفتاده است.
جلسات طوفان فکری
برگزاری جلسات طوفان فکری موفق، بیش از آنکه هنر باشد، یک علم است. این جلسات به صورت خود به خودی به نتیجه نمیرسند، بلکه نیازمند برنامهریزی دقیق، تسهیلگری ماهرانه و ایجاد یک محیط مناسب هستند. با رعایت نکات زیر، میتوانید اثربخشی این جلسات را به حداکثر برسانید.
آمادهسازی، کلید موفقیت
یک جلسه طوفان فکری عالی، قبل از اینکه حتی شروع شود، پایهریزی شده است.
۱. مشکل را به وضوح تعریف کنید: یک سوال مبهم به پاسخهای مبهم منجر میشود. به جای پرسیدن «چگونه فروش را افزایش دهیم؟»، سوالی مشخص و الهامبخش بپرسید، مانند «چگونه میتوانیم تجربه خرید در فروشگاه خود را به یک خاطره فراموشنشدنی برای مشتریان تبدیل کنیم؟».
۲. دستور جلسه را به اشتراک بگذارید: هدف و برنامه جلسه را از قبل برای شرکتکنندگان ارسال کنید. این کار به آنها فرصت میدهد تا با آمادگی ذهنی وارد جلسه شوند.
۳. تیم متنوعی را گرد هم آورید: یک تیم ایدهآل شامل ترکیبی از افراد مختلف است: صاحب اصلی مشکل، متخصصان موضوع، افراد تازهکار (که میتوانند فرضیات را به چالش بکشند) و کسانی که مسئول اجرای ایدهها خواهند بود. گروهی بین ۳ تا ۸ نفر معمولاً بهترین نتیجه را میدهد تا از پدیدهای به نام «کمکاری اجتماعی» جلوگیری شود.

| نقش | نقش و تاثیر |
| صاحب مسئله | زمینه و اهمیت مشکل را مشخص میکند و قدرت تصمیمگیری برای اجرای راهحلها را دارد. |
| متخصص موضوع | دانش فنی و دیدگاههای عمیق در مورد امکانسنجی ایدهها را ارائه میدهد. |
| تازهکار/فرد خارجی | با پرسیدن سوالات ساده و به چالش کشیدن فرضیات، از «نفرین دانش» جلوگیری میکند. |
| مجری | واقعیتهای عملیاتی و چالشهای اجرای ایدهها را در نظر میگیرد. |
نقش تسهیلگر در جلسه
تسهیلگر رهبر بیطرف جلسه است. نقش او مشارکت در ایدهپردازی نیست، بلکه هدایت فرآیند است. یک تسهیلگر خوب، زمان را مدیریت میکند، قوانین (بهویژه قانون «قضاوت ممنوع») را اجرا کرده و اطمینان حاصل میکند که صدای همه، به خصوص افراد ساکتتر، شنیده میشود.
ایجاد فضای امن و خلاق
محیط فیزیکی و روانی تأثیر زیادی بر خلاقیت دارد. تغییر مکان جلسه و برگزاری آن در یک کافه یا فضای باز میتواند ذهنها را تازه کند، زیرا مغز ما به تنوع و تازگی علاقه دارد. شروع جلسه با یک فعالیت یخشکن به کاهش استرس و آمادهسازی ذهن برای تفکر خلاق کمک میکند. ایجاد یک محیط امن که در آن هیچ ایدهای مسخره نمیشود، مهمترین وظیفه تسهیلگر برای پرورش خلاقیت است. برای بهبود تمرکز و خلاقیت، میتوان از تمرینات روزمره برای خلاقیت نیز الهام گرفت.
در روش طوفان فکری چه مواردی را نباید انجام داد
همانطور که دانستن کارهای درست اهمیت دارد، آگاهی از اشتباهات رایج نیز میتواند یک جلسه طوفان فکری را از شکست نجات دهد. در روش طوفان فکری چه مواردی را نباید انجام داد، سوالی کلیدی است که پاسخ به آن، تفاوت بین یک جلسه بیثمر و یک جلسه پربار را رقم میزند.
تله قضاوت زودهنگام
بزرگترین گناه در یک جلسه طوفان فکری، انتقاد یا ارزیابی زودهنگام ایدههاست. جملاتی مانند «این کار عملی نیست» یا «این را قبلاً امتحان کردهایم» خلاقیت را در نطفه خفه میکند. ارزیابی جایگاه خود را دارد، اما آن جایگاه بعد از پایان مرحله تولید ایده است، نه در حین آن.

خطر تفکر گروهی
تفکر گروهی زمانی رخ میدهد که میل به هماهنگی و اجماع در گروه، باعث میشود افراد از به چالش کشیدن ایدههای غالب یا ارائه نظرات مخالف خودداری کنند. این پدیده میتواند به دلیل تسلط افراد پرحرف، ترس از مخالفت یا تأثیرپذیری از اولین ایدههای مطرح شده (اثر لنگر) رخ دهد. استفاده از روشهای ساختاریافته مانند نوشتن فکری یا طوفان فکری نوبتی میتواند به طور مؤثری با این خطر مقابله کند.
اشتباهات رایج دیگر
- آمادگی ناکافی: شروع جلسه بدون یک سوال کانونی مشخص و دعوت از افراد نامرتبط، دستورالعملی برای شکست است.
- پرسیدن سوال اشتباه: تمرکز بر علائم یک مشکل به جای ریشه اصلی آن، شما را به سمت راهحلهای سطحی هدایت میکند.
- بسنده کردن به یک جلسه: خلاقیت یک فرآیند است، نه یک رویداد. بهترین ایدهها اغلب پس از جلسه و زمانی که ذهن فرصت پردازش و «انکوباسیون» دارد، به ذهن میرسند.
- عدم پیگیری: بزرگترین اشتباه، داشتن یک جلسه پر از ایدههای عالی و سپس رها کردن آنهاست. هر جلسه طوفان فکری باید با تعیین اقدامات بعدی، مسئولیتها و ضربالاجلهای مشخص به پایان برسد. ایدههای بزرگ بدون اجرا، هیچ ارزشی ندارند.
بهترین کتابهای طوفان فکری برای مطالعه بیشتر
اگر به دنیای شگفتانگیز ایدهپردازی و حل خلاقانه مسائل علاقهمند شدهاید، کتابهای زیر میتوانند راهنمای عمیقتری برای شما باشند و شما را در مسیر تبدیل شدن به یک متخصص طوفان فکری یاری کنند.
- کتاب «تخیل کاربردی» (Applied Imagination) اثر الکس آزبورن: این کتاب طوفان فکری، انجیل این رشته محسوب میشود. خواندن کتابی که توسط خود مخترع طوفان فکری نوشته شده، شما را با فلسفه و اصول بنیادین حل خلاقانه مسئله از منبع اصلی آن آشنا میکند. این کتاب یک اثر کلاسیک و ضروری برای درک ریشههای این تکنیک قدرتمند است.
- کتاب «بازیطوفانی» (Gamestorming): این کتاب یک جعبهابزار فوقالعاده برای کسانی است که میخواهند جلسات خود را پویاتر و جذابتر کنند. «بازیطوفانی» مجموعهای از بیش از ۸۰ بازی و فعالیت ساختاریافته برای نوآوران، قانونشکنان و تغییرآفرینان است که به شکستن موانع ذهنی، بهبود ارتباطات و تولید ایدههای جدید کمک میکند.
- کتاب «اسباببازیهای فکری» (Thinkertoys): این کتاب یک راهنمای جامع از تکنیکهای تفکر خلاق است که از روشهای خطی تا شهودی را پوشش میدهد. مایکل میکالکو در این کتاب، مجموعهای غنی از تمرینها و ابزارهای ذهنی را برای شکستن الگوهای فکری رایج و نگاه کردن به مسائل از زوایای کاملاً جدید ارائه میدهد.
منابع: Miro – Mural – Krisp – Surf Office – Smashing Magazine

